به گزارش راوی کار، افشین آریایی استاد دانشگاه و کنشگر سیاسی اصلاح طلب در این یادداشت نوشته است:   اول) غرب و هراس از افول هژمونی تاریخی خود  در سال‌های اخیر، شاهد تکرار مداوم یک روایت تحمیلی از سوی رهبران غربی هستیم: «ایران نباید موشک داشته باشد»، «ایران نباید برنامه هسته‌ای دنبال کند»، «ایران نباید […]

به گزارش راوی کار، افشین آریایی
استاد دانشگاه و کنشگر سیاسی اصلاح طلب در این یادداشت نوشته است:

 

اول) غرب و هراس از افول هژمونی تاریخی خود 

در سال‌های اخیر، شاهد تکرار مداوم یک روایت تحمیلی از سوی رهبران غربی هستیم:
«ایران نباید موشک داشته باشد»، «ایران نباید برنامه هسته‌ای دنبال کند»، «ایران نباید فناوری‌های راهبردی توسعه دهد». این جملات، صرفاً ادعاهایی امنیتی یا حقوقی و دیپلماتیک نیستند، بلکه ریشه در ترسی عمیق از بحران هویت تمدنی غرب دارند. واقعیت این است که غرب نمی‌خواهد بپذیرد که نظم دوقطبی تاریخی‌اش — که در آن «غرب» تعیین‌کننده‌ی بایدها و نبایدهای جهان بود — در حال فروپاشی است.

 

دوم) از «برتری جویی» تا «هراس از برابری»

تکیه‌گاه اصلی گفتمان غرب در برابر ایران، نفی حق توسعه‌یافتگی است. آن‌ها با تبدیل پیشرفت‌های فناورانه ایران به یک «تهدید» (از هسته‌ای تا موشکی)، در واقع می‌خواهند حق طبیعی ملت‌ها برای دستیابی به قدرت راهبردی را انکار کنند. این همان منطق استعماری است که روزی با شعار «شرق بربریت است و غرب تمدن»، استعمار را توجیه می‌کرد و امروز با ادبیاتی به ظاهر مدرن، حق حاکمیت ملی کشورها را نقض می‌کند.

 

سوم) «ما می‌توانیم»؛ زلزله‌ای در ژئوپلیتیک غرب

 

انقلاب اسلامی ایران با شعار استقلال و خوداتکایی، بنیان‌های نظم غرب‌محور را به چالش کشید. نمونه‌ی عینی آن را در قدرت موشکی ایران می‌بینیم؛ توانایی که نه‌تنها امنیت ملی ایران را تضمین کرده، بلکه توهم شکنندگی مقاومت در برابر غرب را نیز نابود ساخته است. عملکرد موشک‌های بالستیک ایران در مقابله با رژیم صهیونیستی، تنها یک مثال کوچک از این واقعیت بزرگ است: دیوار برتری تکنولوژیک غرب، ترک‌خورده و در حال فرو ریختن است.
موضع‌گیری دوگانه‌ی غرب درباره تسلیحات (مثلاً سکوت در برابر زرادخانه اتمی رژیم صهیونیستی در مقابل فشار بر ایران) نشان می‌دهد که غرب نه‌تنها به قواعد خود پایبند نیست، بلکه از بازی برابر هراس دارد. امروز، ایران با قدرت موشکی و فناوری‌های بومی ثابت کرده که معادلات قدرت دیگر در انحصار غرب نیست. این آغاز عصری جدید است:
عصر گذار از هژمونی غرب به سوی جهان چندقطبی که در آن، کشورهای مستقل می‌توانند بدون اجازهٔ «اربابان قدیمی»، سرنوشت خود را تعیین کنند. واکنش هیستریک غرب به پیشرفت‌های ایران، بهترین گواه بر درستی راهی است که در پیش گرفته‌ایم. هرچه فریادشان بلندتر باشد، یعنی به افول خود نزدیک‌تر شده‌اند.