در جریان نبرد ۱۲ روزهای که میان ایران و رژیم صهیونیستی روی داد، چیزی فراتر از تحلیلهای نظامی و سیاسی در صحنه داخلی کشور به چشم آمد: حضور معنادار، گسترده و داوطلبانه مردم در حمایت از کشور، نیروهای مسلح و دفاع از هویت ملی. مردمی که فارغ از اختلافات سیاسی یا اقتصادی، در بزنگاه تهدید خارجی، نشان دادند که مرز دفاع از سرزمین و عزت، خط قرمز مشترک آنان است.
این نبرد، نخستین مواجهه مستقیم و آشکار ایران و رژیم صهیونیستی بود که به شکلی غیر نیابتی رخ داد؛ درحالیکه بسیاری انتظار نوعی ریزش یا انفعال اجتماعی در شرایط جنگی را داشتند، آنچه در عمل دیده شد، شکلگیری نوعی انسجام اجتماعی و بازگشت به احساسات ملی و جمعگرایانه بود. این یک پدیده جامعهشناسانه بسیار مهم است که نیاز به تأمل عمیق دارد.
جامعهای که در بزنگاهها از نو متولد میشود
در این ۱۲ روز، بخش بزرگی از مردم ایران، بهرغم خستگی از بحرانهای اقتصادی، بیاعتمادیهای سیاسی یا فاصله گرفتن از برخی نهادهای رسمی کشور، باز هم در کنار حاکمیت در برابر دشمن خارجی ایستادند. این حضور را میتوان در موارد زیر مشاهده کرد:
*رونق فضاهای مجازی با پیامهای همبستگی ملی،
*افزایش داوطلبی برای خدمات پشتیبانی و امدادی،
*فعالیتهای فرهنگی و هنری ضدصهیونیستی از دل مردم،
*و حتی سکوتهایی که معنای حمایت داشتند، نه بیتفاوتی.
از نظر جامعهشناسی، این امر نشان میدهد که جامعه ایرانی در وضعیتهای بحرانی، بهرغم گسلهای درونی، هنوز توانایی شکلدهی به یک «ما»ی جمعی را دارد؛ «ما»یی که بر پایه هویت ملی، استقلال، و کرامت شکل میگیرد، نه لزوماً بر پایه وفاداری به ساختارهای سیاسی موجود.
انتظار جامعه از حاکمیت: شنیدن، همراهی و جبران
اکنون که جامعه، اینچنین بار دیگر سرمایه اجتماعی خود را خرج دفاع از کشور کرده، نوبت حاکمیت و دولت است که این سرمایه را نه مصرف، که پاسداری و بازتولید کند.
جامعه انتظار دارد:
۱. قدردانی واقعی، نه نمادین: تقدیر از مردم نباید در قالب پیامهای کلیشهای یا مراسمهای رسمی خلاصه شود. حضور مردم در میدان، باید در سیاستگذاریهای کلان بازتاب یابد.
۲. اعتمادسازی متقابل: مردمی که در هنگام جنگ، به وفاق ملی اعتماد کردند، انتظار دارند این اعتماد در دوران صلح نیز به رسمیت شناخته شود. باید در دوران پس از جنگ، مسیر گفتوگوی اجتماعی، بازسازی اعتماد عمومی، و پاسخ به دغدغههای معیشتی و سیاسی مردم باز شود.
۳. شکستن انحصار مشارکت: بخشی از انسجام اجتماعی در این جنگ، ناشی از آن بود که مردم احساس کردند «حق دارند» در سرنوشت ملی خود نقش داشته باشند. پس از جنگ نیز نباید مشارکت سیاسی و اجتماعی، دوباره به انحصار ساختارهای بسته بازگردد.
۴. بازسازی امید: حضور مردم در میدان دفاعی، به معنای امیدشان به آینده کشور است. دولت و حکومت باید این امید را تقویت کند؛ با اصلاحات واقعی، شفافیت، پاسخگویی، و مبارزه با فساد.
نتیجهگیری: نبردی که تنها نظامی نبود
۱۲ روز نبرد با رژیم صهیونیستی، صرفاً یک جنگ نظامی نبود؛ یک میدان اجتماعی، روانی و هویتی نیز بود. در این میدان، مردم ایران از خود بلوغ، آگاهی و تعهدی بینظیر نشان دادند. این پیام آشکار است: جامعه ایرانی، برخلاف بسیاری از تبلیغات، هنوز زنده، حساس و متعهد است؛ مشروط بر آنکه دیده شود، شنیده شود، و به رسمیت شناخته شود.
اکنون که جامعه ایران بار دیگر در لحظهای خطیر، سرمایه اجتماعی خود را در دفاع از هویت ملی به میدان آورد، نوبت دولت و حاکمیت است که با نگاه مسئولانه، این سرمایه را پاسداری و تقویت کنند. آنچه مردم در این ۱۲ روز نشان دادند، تنها واکنشی احساسی نبود، بلکه نشانهای از امید پنهان، ظرفیت بالای مسئولیتپذیری، و انتظار برای دیدهشدن در فرآیندهای کلان کشور است.
اگر امروز این همبستگی به درستی فهم و تقویت شود، میتواند سکوی پرشی برای بازسازی اعتماد عمومی و گشایش مسیرهای اصلاح واقعی باشد. مردم، آماده مشارکت در آینده کشورند، به شرط آنکه صدایشان شنیده شود، کرامتشان حفظ شود، و مشارکتشان جدی گرفته شود.
Thursday, 21 August , 2025